درباره «حیاط»
این ماجرای چند تا رفیق است؛ چند تا معلم که مثل همه ما، سالهای سال توی مدارس همین نظام آموزشی درس خواندهاند و حالا «حیاط» را به راه انداختهاند.
این چند تا رفیق همیشه برایشان مهم بود که ببینند در چه قالب تازهای میتوان شرایطی فراهم کرد که کودک، مشتاقانه و فعال در یادگیری سهیم شود و در نهایت بزرگسالی پویا، سالم و هدفمند از آب در بیاید؟
جایی فراتر از مهد و مدرسه و دانشگاه و به دور از این همه آموزش مستقیم و ملالآور و حجیم!
«حیاط» از دل همین دغدغه، از جای خالی همین حلقه گمشده متولد شد؛ حیاطی که سالهای گذشته توی زندگی ما ایرانیها نقش پررنگی داشته است. حیاطی که مثل حالا نبود که توی کمتر خانهای اثری از آن دیده شود.
حیاطی که توی آن خبری از آموزش مستقیم و اجباری نبود و در عوضش تمام اعضایش را به سمت انتخابگری هدایت میکرد؛
حیاطی که با هیچی بهتر از خاک باغچهاش، آب حوضش، خرتوپرتهای انباری و وسایل جورواجور انباری و پشتبومش نمیشد دست به تجربه زد و سعی و خطا کرد؛ بارها و بارها مزه تلخ شکست را چشید و در نهایت طعم شیرین موفقیت را به خاطر سپرد.
حیاط قدیمی بدون حضور بزرگترها بیمعنی میشد؛ پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگ، خاله و عمه و دایی و عمو!
همه همراه و همپای فعالیتهای کودک در تکتک تجربههایش حضور داشتند. هیچ وقت مستقیم توی کارش دخالتی نمیکردند، مسئلهای را برای او حل نمیکردند اما همیشه میتوانستی یک گوشه «حیاط» پیدایشان کنی!
گرم صحبت با همدیگر یا سرگرم کار خودشان بودند و هر زمان لازم بود میشد رفت پیش آنها تا از دانش و تجربهشان استفاده کرد. البته خیلیوقتها هم میشد که بیجواب بمانیم و برگردیم به آغوش خود «حیاط».
معنای «حیاط»
«حیاط» ما تلاش میکند تجربه دلنشین حیاطهای قدیمی را بازسازی کند.
کودک توی «حیاط» میتواند باغچه و اختصاصی خودش را داشته باشد، دورش پرچین بکشد، به سلیقه خودش چیزهایی را که دوست دارد بکارد، تزیینش کند، از کار بقیه بچهها الهام بگیرد و درباره کارش با دوستانش حرف بزند.
میتواند گیاهی را که دوست دارد از خانه به «گلخونه» حیاط بیاورد. هر روز به آن سر بزند، آبش بدهد، مراقبش باشد و منتظر بماند آرامآرام قد بکشد.
میتواند برود توی کارگاه «کارچوبا» و هر سوالی درباره الوار و کنده چوب و چسب و تیر و تخته به ذهنش رسید، بپرسد؛ با تسهیلگران نجار همصحبت شود و به کارشان نگاه کند.
میتواند برود توی کارگاه «دهکده حیوانات» و دور غازها بچرخد، پشمهای نرم گوسفند را نوازش کند، سگ نگهبانمان را از نزدیک ببیند و خرگوشها را یک دل سیر تماشا کند.
تخممرغها را توی سبد جمع کند و خروسها را ببیند. یا اگر خواست برود پیش ماهیهای استخر؛ زنبورها و کندوهای خوشرنگشان را ورانداز کند و از نزدیک درباره زندگیشان، چیزهای تازهای یاد بگیرد.
حیاط ما «حیاط» بزرگترها هم هست؛ بزرگترهایی که هر وقت میلشان کشید میتوانند توی «ایوان نفیسا» نفسی چاق کنند، کتاب بخوانند و از خودشان پذیرایی کنند.
«حیاط» جایی است برای زندگی کردن، برای کسب تجربههای ناب و دستاول، برای خسته شدن، برای شکست خوردن، برای دستآورد داشتن، برای صبر کردن و همت به خرج دادن و چشیدن نتیجه تلاشها.
خلاصه اینطوری بود که ما کارمان رو شروع کردیم؛ ظرف چند ماه، موفق شدیم یک باغ بکر و دستنخورده و خالی را تبدیل کنیم به همین «حیاط» خودمان که پر از محرکهای مختلف است و به غیر از جسم بچهها، به رشد ذهنی آنها هم توجه میکند.
دورنمای نزدیک ما این است که خدماتمان را در باغ سعادتآباد در دسترس ۴۰۰ خانواده قرار بدهیم؛ به عنوان دورنمای میانمدت قصد داریم در ۵ شعبه واقع در مناطق مختلف تهران خدمات «حیاط» را برای ۲۰۰۰ خانواده قابل دسترس کنیم و به عنوان دورنمای چندساله، به امید خدا میخواهیم کاری کنیم که تمام کودکان شهرهای صنعتی کشورمان صاحب «حیاط» بشوند.
راهی که خیلی دور و دراز و ناپیمودنی به نظر میرسید اگر این گروه همداستان و دغدغهمند را کنارمان نداشتیم؛ گروهی که اگر «حیاط» متولد نمیشد، معلوم نبود تا کی میخواستند استعدادها و ظرفیتهایشان را در حصار بسته مدرسهها و مهدهای کودک پنهان نگه دارند.
وقتی میبینیم پدر و مادرهایی که با کودکانشان پا به «حیاط» میگذارند، خودشان هم به سالهای دور کودکی سفر میکنند، چشمهایمان از شادی و رضایت برق میزند.
پدر و مادرهایی که از همان زمان تولد فرزندشان، برای پر کردن اوقات فراغت بچهها یا یاد دادن چیزهای جدید به آنها، جایگزینی بهتر از موبایل و تبلت و کنسولهای بازی پیدا نکردهاند اما حالا بدون نگرانی و با خیال راحت «حیاط» را به هر کسی که دغدغه و نیازی مشابه دارد، معرفی میکنند.
پدر و مادرهایی که با مهربانی و همراهی از ما میخواهند که «حیاط» را، که حالا دیگر مثل حیاط خانه خودشان شده، به جای بهتری برای زیستن و تجربه فرزندانشان تبدیل کنیم.
همکاران حیاط
در این بخش میخواهیم معرفی کوتاهی از همکاران و همراهان حیاط داشته باشیم.
محمدحسین ترقی
محمدحسین ۲۹ ساله، متولد تیر ۱۳۷۱ است و کارشناسی روانشناسی بالینی دارد که سمت مدیریت حیاط را به عهده گرفته است. از بهترین ویژگیهای محمدحسین میشود به شنونده بودنش اشاره کرد، ویژگی که باعث شده به یک فرد قابل اتکا تبدیل شود.
او همچنین قاطع است و به راحتی میتوان رویش حساب کرد. محمدحسین به گفته خودش کمی زودرنج است و ممکن است حرفهای به ظاهر ساده هم روی او تأثیر بگذارد.
همچنین برای پیدا کردن راهحل، یک تفکر همگرا دارد. یعنی به جای در نظر گرفتن احتمالات مختلف، یک راه پیدا میکند و همزمان نمیتواند ایدههای دیگر را بررسی کند. مورد دیگری که میتواند، یک ویژگی منفی برای او حساب شود، این است که در بعضی مواقع اهمالگر میشود.
محمدحسین ترقی از تجربه کاریاش در حیاط را اینطور میگوید: «با توجه به موقعیت سازمانی خودم، همیشه پیدا کردن نقاط قوت افراد و بسترسازی برای بروز این نقطه قوت برای هر فرد یکی از دغدغههای اصلی من بوده است.
پیرو این موضوع، افراد در حیاط، موقعیتهای مختلفی را تجربه و لمس میکنند. از مدیر شدن یک تسهیلگر تا تبدیل شدن یک تسهیلگر به مسئول تولید محتوا و تبدیل شدن یک جوان بیتجربه به یک نیروی اصلی تیم حیاط.
شیرینترین و تلخترین خاطرات من حول همین موضوع شکل گرفته است. دغدغه تسهیلگرها و نیروهای دیگر تیم، اثرگذاری و رشد کودک است و دغدغه من اثرگذاری و رشد تیم حیاط.
قرار گرفتن در موقعیت تصمیمگیری و همدلانه برخورد کردن شاه کلید ایفای نقش در این موقعیت است.»
ابوالفضل ملکنیا
ابوالفضل متولد اواخر اسفند ۷۱ است و برای لیسانس، مهندسی عمران خوانده است. ابوالفضل ویژگیهای مثبت زیادی دارد.
برای مثال به عنوان یک عضو فعال، خستگیناپذیر است و میتواند در تیمسازی موفق عمل کند. او همچنین با نگرشهای مختلف، تعامل مثبتی دارد که خودش یک ویژگی اخلاقی منحصربهفرد است.
در عین حال از ویژگیهای منفیاش اینطور میگوید که کمی عجول است و به همین خاطر گاهی نمیتواند تمرکز بالایی داشته باشد؛ این موارد باعث شلوغی و بینظمی ذهنیاش میشود که گاهی در کارش هم مشکل ایجاد میکند.
ابوالفضل، تجربهاش در حیاط را با یک خاطره با ما به اشتراک میگذارد: «روزی که برای آشنایی با مجموعه به حیاط آمدم، همان هفته ابتدایی بود که باغ سعادتآباد تحویل گرفته شده بود. علی سدیفی در انتهای صحبتهایمان گفت در اینجا امکانات خوبی در اختیار ما است.
اگر با وجود این امکانات نتوانیم کار مثبت و موفقی را انجام دهیم، دیگر نباید به خودمان اجازه دهیم که به مسئولان کشور انتقاد کنیم. همین جمله باعث شد که تمام سختیها و ناملایمات این مدت برای من قابل تحمل شود و تمام تلاش را انجام دهم که به خودم ثابت کنم که ما میتوانیم.»
الهام میرجلیلی
الهام متولد تیرماه ۸۷ و فارغالتحصیل کارشناسی در رشته تاریخ است. الهام ویژگیهای اخلاقی مثبت زیادی دارد. مهمتر از هر چیز او عاشق بچهها است، روحیه کار تیمی دارد و همین باعث میشود بتواند به خوبی با کودکان ارتباط برقرار کند.
مهربان بودن هم مجموعه این ویژگیهای خوب را کامل میکند. الهام، دختر متعادلی است و از نظر خودش ویژگی منفی و نامناسبی ندارد که باعث آزار کسی شود.
او از تجربهاش با حیاط، خاطرهای تعریف میکند: «روز آخر ایونت کشف، ساخت و پرواز در حیاط دیپلماتیک، همه بچهها در حال تلاش برای پرواز بادبادکها بودند. امیر علی بعد از چند دقیقه تلاش برای پرواز بادبادک، به طرف سنگها رفت و آنها را در آب پرتاب کرد.
من هم با او بازی کردم، بعد رفتم سراغ بچههای دیگر. وسط ایونت آمد دستم را گرفت و گفت بیا میخواهم، چیزی را به تو نشان دهم. دیدم یک سری سنگ کوچک و بزرگ را روی هم چیده و شروع به معرفی آنها کرد:
اولی، این هرم چهار طبقه است.
دومی: این خروس و این هم دم و تاجاش. یک سنگ مریض روی این خروس بود که برداشتم و الان حالش خوب است.
سومی، این تخت پادشاه است.
چهارمی، این قورباغه است.
مادرش یک سنگ پیدا کرد و گفت این شبیه مربع است. امیر علی سنگ را گرفت و دقیق نگاهش کرد و گفت آره. بعد گذاشت روی تخت پادشاه و گفت: پس این نی نی پادشاه است.
امیرعلی شاید آن روز فقط چند دقیقه بادبادک بازی کرد و اصلا حواسش به مسابقه نبود ولی مهم این بود که در این محیطی که بچهها و مادرها هستند به او خوش بگذرد که این اتفاق افتاد.»
امیرمهدی مزینانی
امیرمهدی، از جوانترین اعضای تیم و متولد مرداد ماه ۱۳۸۰، رشته صنایع را در دانشگاه برای تحصیل انتخاب کرده است.
امیرمهدی ویژگیهای اخلاقی خوب زیادی دارد که میتواند او را از دیگران متمایز کند؛ اخلاق خوب، مسئولیتپذیری بالا و پرکاری، خوش انرژی بودن، دارای نظم و با برنامه بودن از جمله این ویژگیها است که مهربان بودن را هم باید به این مجموعه اضافه کرد.
امیرمهدی با داشتن تمام این ویژگیهای خوب ولی، به گفته خودش، احساساتش را هم خیلی راحت بروز میدهد و گاهی نمیتواند ناراحتیهایش را کنترل کند. این موارد گاهی به عنوان ویژگی منفی خود را نشان میدهند.
امیرمهدی، تجربی کاریاش را خیلی کوتاه و مختصر، در قالب یک دیالوگ با ما به اشتراک میگذارد که نشان از خوشاخلاقی او با بچهها به عنوان یک عضو جوان تیم ما است؛
– آقای مزینانی؟
+ بله، بفرمایید؟
- حسین از وقتی با شما آشنا شده، به جای «باشه» همه جا میگوید: «بله چشم»
+ خیلی ممنون از لطفتون
- خیلی ممنون از شما که با بچهها صحیح برخورد میکنید!
+ خواهش میکنم!
رعنا سدیفی
رعنا مرداد ۷۶ متولد شده است. او یکی از رشتههای سخت دانشگاهی یعنی ریاضیات و کاربردها را در مقطع کارشناسی خوانده است و قصد دارد به زودی آزمون کارشناسی ارشد را هم بدهد.
رعنا ویژگیهای اخلاقی خوب زیادی دارد. او بسیار خوشبین است، صبر زیادی به خرج میدهد و خلاقیتش مثالزدنی است.
در کنار این ویژگیهای خوب اما رعنا میگوید که کمی محتاط است. قبل از هر کاری، همه چیز را بررسی میکند و با این حال مردد بودن بین چند گزینه او را سردرگم میکند.
رعنا سدیفی از تجربه اش با حیاط، یک خاطره تعریف میکند: «در بخش آشپزی میخواستیم دسری درست کنیم که در مرحلهای از آن قرار بود بچهها بیسکوییتها را خرد کنند. معمولاً وقتی به این مرحله میرسیدند، سؤالشان این بود که حالا چطور باید این کار را انجام دهیم؟
در جواب این سؤال سعی میکردم که جواب مستقیم ندهم و فرصت فکر کردن را از آنها نگیرم. ولی هر بار همراه این سؤال بچهها، پرسشی هم در ذهن خود من بود که واقعاً غیر از خرد کردن بیسکوییتها با دست یا نهایتاً چاقو، آیا روش منطقی دیگری هم وجود دارد؟
آخر وقت بود و سروش به بخش آشپزی آمد. وقتی بیسکوییتها را به سروش دادم و به او گفتم که قرار است خرد شوند، بلافاصله از من رنده خواست و انگار با شنیدن اسم رنده، انرژی و شور تازهای در دلم، جای خستگی را گرفت.
بچهها که همزمان با سروش در بخش بودند هم دیگر میخواستند با رنده بیسکوییتها را خرد کنند. شکل بیسکوییتهای رنده شده واقعاً جالب بود و فکر میکنم در ۲۳ سالگی اولین باری بود که بیسکویت رنده شده میدیدم!»
غزاله حاجی جعفری
غزاله حاجی جعفری متولد آبان ۷۲ است و لیسانس زیستشناسی گیاهی دارد. غزاله با یک مجموعه از ویژگیهای خوب، یک عضو پر انگیزه است. او صبور است و حتی با داشتن کار زیاد، مهربانی را فراموش نمیکند.
مشتاق یادگیری است و از هر فرصتی برای این کار استفاده میکند و کارگروهی را خوب بلد است. غزاله احترام را در صدر جدول ویژگیهای اخلاقی میداند.
با تمام این ویژگیهای خوب، میگوید که نه گفتن کمی برایش دشوار است. کمی هم موقعیتهای جدید یا حساس به او استرس میدهد.
غزاله برای ما از تجربه کاریاش در حیاط این طور میگوید: «در ایونت روز پدر شعبه خاوران، بچهها وارد باغچه شدند تا هستههای نارنجی را که از آشپزباشی همراه خودشان آورده بودند، بکاریم.
یکی از دختر بچهها که ۷-۶ ساله بود، بعد از سلام و خوشامدگویی من و صحبت راجع به باغچه و کاشتن هستههای نارنج، از من سوال کرد که خاله از شغلت راضی هستی؟
من هم با لبخند جواب دادم خیلی زیاد! چون کارم در ارتباط با بچهها است. هر روز بچههای گلی مثل تو میبینم، صدای خندههایشان را میشنوم، با آنها دوست میشوم، با هم حرف میزنیم، میخندیم، بازی میکنیم، با همدیگر ذوق میکنیم از تمام چیزهایی که یاد میگیریم!
خیلی حس خوبی دارد وقتی میبینی یک بچه با کمک تو چیزی را یاد گرفته است. کمی بعد وقتی داشتیم هستههای نارنج را میکاشتیم، همان دختر برای چند دقیقه از محیط باغچه خارج شد. وقتی برگشت، دید من گلدانش را کنار گذاشتهام تا با بقیه گلدانها اشتباه یا گم نشود.
بعد کمکش کردم کارش را انجام بدهد. دست آخر که در حال خارج شدن از باغچه بود به من گفت خاله تو خیلی مهربون هستی، ممنون! و این جملهاش نشست کنج دلم.»
فاطمه اللهدادی
فاطمه با بچهها روابط خوبی دارد و برای یادگیری آنها تلاش زیادی میکند. از جمله ویژگیهای اخلاقی او صبور بودن و انعطافپذیری بالا است که باعث میشود نظرات دیگران را به خوبی بشنود و در کارهایش از آنها استفاده کند.
مهمتر از همه این موارد فاطمه روحیه مشارکتی دارد و از پس کار گروهی به خوبی بر میآید. فاطمه از نظر خودش ویژگی منفی و نامناسبی ندارد و این مورد یعنی اینکه میتواند به سادگی در محیط کاری همیشه خوب ظاهر شود.
فاطمه اللهدادی تجربه خودش را در حیاط این طور تعریف میکند: «خاطره قشنگی که همیشه گوشه ذهنم است: یک بار در باغچه بودیم. آمین قرار بود برود و به باغچهاش سر بزند. در بین راه پایش رفت روی گلی که کنار باغچه بچههای دیگه رشد کرده بود.
پایش را کنار کشید و ایستاد. بعد با دقت زیر پایش را نگاه کرد و روی زمین نشست و شروع کرد دستش را روی گلها کشیدن. بعد از چند ثانیه که به زمین خیره شده بود، من را نگاه کرد و گفت میدانستی که گلها هم دردشان میآید؟
مادرش که کنار ما بود و این حرف آمین را شنید شروع به خندیدن کرد و گفت: درست است. من به آمین گفتم که گلها وقتی ما پایمان را روی آنها بگذاریم دردشان میگیرد! من احساس خوب و قشنگی از این حرفها داشتم و اینکه بچهها مادرهایشان را میبینند و یاد میگیرند.
نتیجه گرفتم که بچهها مثل رادیو، دوربین یا مثل یک کاغذ سفید هستند که هر چه بگویید، نشان دهید یا انجام بدهید، همه را ذخیره و تکرار میکنند.
فاطمه محمدخانی
فاطمه متولد خرداد ۷۲ است و کارشناسی رشته روانشناسی بالینی دارد. فاطمه در انجام کارها و وظایف خود خیلی مسئولیتپذیر است.
بهخاطر اخلاق خوبی که دارد، به خوشرویی شناخته شده و بسیار هم به قول و قرار پایبند است. همانطور که خودش خوشقول است این انتظار را از شما هم دارد.
فاطمه خیلی تمیز است که به گفته خودش گاهی هم تبدیل به وسواس تمیزی محیط میشود. بهخاطر حساسیتی که به خوشقولی دارد، از دورویی و بدقولی بیزار است. اینها گرچه ویژگی منفی نیست ولی گاهی هم باید در برخورد با او مراقب رفتار خود باشید.
فاطمه خاطره خودش از حیاط را این طور تعریف میکند: «من تسهیلگر بخش بازی هستم، یک روز با فراز داشتیم بازی میکردیم که پدرش آمد و داشت نگاهش میکرد. پدر فراز تا حالا حیاط نیامده بود و ورودش سرزده بود.
یک لحظه فراز چشمش به پدرش افتاد، چنان قدرتی گرفت که بدو بدو سمت من آمد و دو تا بازوهایش را بالا برد و با هیجان خیلی زیاد گفت بابای من را ببین! من قویام و میتوانم همه شما را اسیر و زندانی کنم (در حال بازی دزد و پلیس بودیم).
خیلی برام جالب بود که یک پدر چقدر توانسته در ارتباط با فرزندش موفق باشد و ارتباط با بچهاش را که حدود ۴ سال دارد، اینطور حفظ کند. فراز تا این حد روی پدرش حساب میکرد و او را منبع قدرت میدید! برای من این خاطره خیلی جالبی بود.»
فائزه رحمانیمنش
فائزه رحمانیمنش متولد اسفند ۷۰ و کارشناسی علوم تربیتی است و برای کارشناس ارشد هم مدیریت آموزش و منابع انسانی خوانده است.
از ویژگیهای خوب شخصیتی فائزه، صبوری و توانایی همدلی و همراهی با افراد مختلف است که احساس حامی بودن را هم باید به این ویژگیها اضافه کرد.
فائزه برای پیشبرد کارهایش دو ویژگی دیگر هم دارد؛ خونسردی و کمال طلبی که به خودی خود ویژگیهای مثبتی هستند ولی از نظر خودش ویژگی منفی محسوب میشوند، شاید چون گاهی این دو مورد اجازه نمیدهند کارها را طوری که میخواهد، انجام بدهد.
فائزه از تجربیات محیط کاریاش اینطور میگوید: «من در بخش باغبانی مشغول به کار هستم. به گل و گیاه علاقه دارم ولی متأسفانه به موجودات زندهای که در گلدانها زندگی میکنند، هیچ علاقهای ندارم.
اتفاق جالب، اینجا است که وقتی بچهها در حال تجربه هستند و میخواهند دنیای جدیدی را کشف کنند، با این موجودات برخورد میکنند و گاهی از آنها میترسند. اما من با وجود ترسی که خودم دارم، فرصت تجربه کردن به آنها میدهم و تشویقشان میکنم که این موجودات را لمس و تجربه کنند و لذت ببرند.
در این لحظه احساس متناقضی دارم؛ احساسی از خوشحالی و غم! خوشحال از اینکه میتوانم کمک کنم تا بچهها با دنیای اطراف بیشتر ارتباط بگیرند و ترسهایشان را کنار بگذارند و غم از این بابت که خود من هیچ وقت نتوانستم این حس را تجربه کنم.»
مائده طاهری
مائده متولد بهمن سال ۱۳۷۳ است، هنر خوانده و لیسانس نقاشی دارد. او ویژگیهای اخلاقی خیلی خوبی دارد که میتوان به خاطر داشتن این ویژگیها، روی او حساب کرد.
مائده خیلی صبور و مسئولیتپذیر است و میتوان در محول کردن کارها به او اعتماد داشت. او همچنین روحیه کار گروهی دارد و به سادگی با جمع ارتباط برقرار میکند.
مائده با تمام این ویژگیهای مثبت، ترس از حیوانات دارد و از نظر خودش این یک ویژگی منفی است.
مائده طاهری، تجربهای که با یکی از بچهها در حیاط دارد را برای ما تعریف میکند: «ویهان میخواست حصار باغچه را درست کند اما از وسیلهای به نام دمباریک میترسید و من با کنار هم قرار دادن یک عروسک و دمباریک توانستم ترس ویهان را از او بگیرم.
بعد از مدت کوتاهی ویهان دیگر از آن وسیله نترسید و به ساخت باغچه مشغول شد.»
محمد اسماعیل آهنگریان
محمد اسماعیل متولد مرداد ۶۷ است و کارشناسی علوم آزمایشگاهی دامپزشکی و ارشد مهندسی کشاورزی گرایش دام و طیور دارد. محمد پشتکار زیادی دارد و از هیچ تلاشی دریغ نمیکند. به علاوه پرانرژی و خوشبرخورد است که در مواجه با او انرژیاش را به شما منتقل میکند.
به همه این ویژگیها میتوان منضبط بودن و ترتیب در کارها را هم اضافه کرد. محمد اسماعیل با تمام خوشروییاش، به گفته خودش، گاهی هم رک است و اگر او را نشناسید ممکن است این رفتار را به دل بگیرید. او گاهی هم لجباز میشود که بهتر است شرایط لجبازی را برایش فراهم نکنید.
خاطرهای از محمد اسماعیل در حیاط که برای ما به عنوان تجربه کاری تعریفاش میکند:
«بعد از چند ماه کار در قسمت حیوانات حیاط (که علاقه شخصیام بود و از اول قرار بود برای راهاندازی همین بخش وارد حیاط شوم) در بهمن ۹۸ با تغییراتی که در نیروی انسانی حیاط بهوجود آمد، به من پیشنهاد کار در قسمت اجرایی حیاط به عنوان مدیر اجرایی داده شد.
در آن زمان، تصور کاملی از این سمت نداشتم، فقط میدانستم که باید یک کار بزرگ انجام دهیم. من هم که همیشه سرم برای یک کار بزرگ درد میکرد، به خودم گفتم این گوی و این میدان! وارد یک جریان پر پیچ و خم ولی پرهیجان و جذاب شدم.
آن موقع در قسمت اجرایی فقط من بودم و مرتضی حسینی. یادم هست که بدون تعطیلی کار میکردم، زود میآمدم و دیر میرفتم. شاید بعضی وقتها خیلی سخت گذشت ولی شیرین و لذتبخش بود.
اینکه وقتی به عقب نگاه میکنم، لذت میبرم و احساس غرور و افتخار میکنم که با این تیم صمیمی و قدرتمند آشنا شدم و توانستیم حیاطی بسازیم که بستری شود برای تحول کودکان سرزمینم.»
محمدمهدی صافی اصفهانی
محمدمهدی متولد بهمن ۷۱ است. کارشناسی حقوق دارد و گرایش ارشد را هم حقوق مالکیت فکری انتخاب کرده و در همین رشته فارغ التحصیل شده است. محمد مهدی بنا به رشتهای که خوانده همیشه روی خط تعادل است، دلسوز است و با روحیهای که دارد، سعی میکند همیشه همراه باشد.
قاعدهها و قانونهای رشته حقوق، محمدمهدی را زیادی بادقت کرده است. به نظر خود او این ویژگی مثبتی نیست که برای هرکاری این میزان دقت به خرج بدهد. از ویژگیهای منفی دیگرش این است که گاهی ممکن است استرس زیادی به شما بدهد و دقیقه نود حاضر شود یا کار شما را تحویل بدهد. اما جای نگرانی نیست؛ این ویژگی فقط گاهی در او زنده میشود!
مریم حشمتی
مریم متولد دی ماه ۱۳۷۸ و فارغالتحصیل لیسانس روانشناسی است. مریم یکی از پرانرژیترین اعضای تیم است که شور و نشاط و انرژی مثبت همیشگیاش به همه انرژی میدهد. او عاشق بچهها است و با روحیهای که دارد به خوبی با آنها ارتباط برقرار میکند.
مریم با داشتن انرژی بالا گاهی ممکن است با بمب کلماتش باعث انفجار شود. خودش فکر میکند که کمی پرحرف است که از خوشانرژی بودنش میآید.
مریم حشمتی تجربهاش را در حیاط با چند تا خاطره با ما به اشتراک می گذارد: «در باغچه که بودم با آمین که ۲ سال و ۷ ماهه است، راه میرفتیم و حرف میزدیم.
در همین حال آمین با اینکه سنی نداشت، گفت: خاله، ما اگر روی این گلهای کوچک راه برویم که دیگر زنده نمیمانند. میتوانیم از جایی دیگری برویم؟ بعد با علاقه شروع کرد به تک تک گلها آب دادن! این خاطره قشنگی بود که با آمین داشتم.
در قسمت کار چوبا، راه میرفتم و زمین را جارو میکردم. پسر کوچولوی دیگری به اسم ویهان سمت من آمد و گفت خاله میخواهم برای باغچهام آدمک درست کنم. با همدیگر شروع کردیم به درست کردن آدمک.
به رنگ کردنش که رسید گفت: خاله میشود به من کمک کنی؟ دوست دارم شما برای من رنگش کنی که هر موقع سارینا را ببینم، یاد شما بیفتم!
واقعا حس قشنگ و مثبت بودن را به راحتی به آدم منتقل میکنند و آدم پر از حس قشنگی میشود! بهنظرم کار با کودک یکی از حسهای ناب و غیر وصف است که واقعاً عاشقش هستم. در کنار بچههای معصوم و دلنشین بودن بهترین اتفاق زندگی من است.»
مریم سادات احمدی
مریم سادات احمدی هم از اعضای جوان و با انگیزه مجموعه است. مریم متولد فروردین ۸۱ است که در مقطع کارشناسی، روانشناسی میخواند. مریم دختر پرانگیزهای است و با ویژگیهای خوب شخصیتی خود به خوبی با بچهها ارتباط برقرار میکند. او خیلی مسئولیتپذیر است و وظایفی را که به او سپرده میشود، بهخوبی انجام میدهد. مریم همچنین در کارهایش بسیار منظم و مرتب است و در هنگام انجام وظایف محول شده با دقت کافی عمل میکند.
یک ویژگی منفی در او، زودجوش بودن است. اینکه به سادگی عصبانی میشود و بهتر است موردی باعث عصبانیت و دلخوریاش نشود.
معصومه بهلولوند
معصومه مهرماه سال ۷۵ متولد شده و مهندسی عمران گرایش نقشهبرداری را تا مقطع کارشناسی در دانشگاه دنبال کرده است. معصومه سعی میکند که بتواند همیشه بهتر عمل کند. او سعی میکند که منطقی تصمیم بگیرد و قضاوت نکند. زمانبندی دارد و بر اساس همان هم کارهای خود را انجام میدهد.
معصومه با وجود انرژی خوبی که دارد، به گفته خودش گاهی پرحرف میشود. این را اضافه کنید به زمانی که چهره جدی او را میبیند و گاهی بیش از اندازه جدی است و به سختی میشود به او نزدیک شد.
معصومه بهلولوند خاطرهای رو از تجربهاش در حیاط برای ما نقل میکند: «بخش باغچه بودیم. با فراز وارد اسکوپ باغچه شدیم. داخل آبپاش پر از آب بود.
فراز میخواست، آبپاش را به من بدهد که آب روی کفش من ریخت و باعث شد جورابم خیس شود. احساس کردم فراز از اینکه به طور ناخودآگاه آب را ریخته، کمی ترسیده! به همین خاطر من واکنشی نشان ندادم و تمام حواسم به این بود که خودش را سرزنش نکند.
بعد به او گفتم اتفاق خاصی نیفتاده است و وقتی بازی کنیم، به مرور خشک میشود. داشتم دستمال کاغذی را داخل کفشم میگذاشتم که آب داخلش کمتر شود، در همین حین فراز گفت اجازه بده که من این کار را انجام بدهم. از واکنش فراز، مهربانیاش و اینکه خواست کاری را که کرده جبران کند، تعجب کردم.»
نازیلا سادات موسوی
نازیلا متولد مرداد ۷۵ است و لیسانس رشته مهندسی علوم و صنایع غذایی دارد. او علاوه بر اینکه در کار خود خیلی خلاق است، به دلیل روابط عمومی قوی میتواند خیلی خوب با بچهها و بقیه افراد ارتباط برقرار کند.
نازیلا خیلی مسئولیتپذیر است و کارهایش را با نظم و دقت زیادی انجام میدهد. او ویژگی منفی و نامناسبی را که حضور پررنگی در شخصیتش داشته باشد، نمیشناسد.
نازیلا حضور و تجربهاش را در حیاط با دو خاطره خوب و بد با ما در میان گذاشته و میگوید: «یک خاطره مثبت، خاطر خوب و به یاد ماندنی از ایونتهای برگزار شده در حیاط خاوران در بخش کارگروه آشپزباشی، درست کردن شربت نارنج بهخصوص ایونت روز پدر بود که خیلی به من خوش گذشت و روزی شاد و پر انرژی را تجربه کردم.
یک دلیل آن هم این بود که تزیین کارگروه آشپز باشی توسط من انجام شد و همین کار انرژیام را دو برابر کرد. یک خاطره منفی هم ورود دوستان اجرایی در وظایف مسئول کارگروه آشپز باشی و رعایت نکردن نظم و ترتیب بود. شاید هم دلیل اصلی این موضوع اهمیت همیشگی من به وجود نظم در گروه است. اینکه هر کس وظایف خود را به درستی انجام دهد.»
نگار مهاجر
نگار متولد آبان ۷۳ است و مهندسی آی.تی خوانده است. او در انجام کارها دقت زیادی به خرج میدهد و مسئولیتپذیری را میتوان ویژگی مثبت دیگرش دانست. نگار همچنین صداقت دارد. برای مثال اگر کاری را نتواند انجام دهد یا از پس آن برنیاید، به شما خواهد گفت.
نگار به گفته خودش، کمی حساس و زودرنج است که گاهی برخی حرف و رفتارها میتواند او را به سادگی ناراحت کند. گاهی هم میل نداشتن به کار اداری و قاعدههای کارمندی باعث میشود که نتواند به خوبی خود را با محیطش وفق بدهد؛ مخصوصاً اینکه رأس ساعت مشخص سرکار خود حضور پیدا کند.
تجربه نگار با یک خاطره در حیاط این گونه رقم خورده و برای ما تعریف میکند که: «بهترین خاطرهای که از کارچوبا دارم، ایونتی بود که برای بچههای مدافع حرم داشتیم. من آن روز حال روحی خوبی نداشتم به علاوه اینکه جمعه بود و هفته پرمشغلهای را گذرانده بودیم.
تمام اینها و مشغلههای زیاد آن روز باعث شد، هیچی نتواند حال مرا بهتر کند. در این ایونت، یک گروه وارد شدند که دختر بچهای ۶-۵ ساله بین کاردستیها یک قاب را برای درست کردن انتخاب کرد و مدام من را صدا میزد که کمکش کنم.
من هم به خاطر مراقبت از بچههای دیگر نمیتوانستم کاملاً کنارش باشم. وقتی تمام شد، به کمکش رفتم که زودتر کاردستیاش تمام شود و قاب را با خودش ببرد.
وسط کار گفت به خوشگلی این قاب نشده. من هم گفتم این قاب برای تو! خیلی خوشحال شد. گفتم برو با بچهها بازی کن! گفت من نمیخواهم بروم، میخواهم پیش تو بمانم تو تنهایی! حرفش آنقدر برایم شیرین بود که هنوز هم وقتی به یادش میافتم قلبم آرام میشود.»
نیکا سادات محمودی
نیکا متولد خرداد ماه ۷۷ است و یک رشته ظریف و در عین حال پیچیده را در دانشگاه خوانده است. او لیسانس ژنتیک دارد و با ویژگیهای اخلاقی خود به سادگی میتواند با جمعهای جدید ارتباط برقرار کند.
نیکا بسیار خونگرم و در عین حال صبور است. ویژگیهایی که در کار با بچهها خیلی خودش را نشان میدهد. او به گفته خودش، با وجود صبر زیاد ولی یک ویژگی منفی نیز دارد که زودرنج بودنش است. نیکا سادات محمودی تجربهای را که در حیاط دارد، با این خاطره به ما میگوید:
«با یکی از بچهها به اسم دینا از صبح در مزرعه حیوانات بودیم. او برای من در مورد پرنسس سوفیا گفت که در دستش یک خرگوش خاکستری دارد و عاشق حیوانات است. بعدش ادامه داد که خیلی دوست دارد شبیه پرنسس سوفیا باشد.
من هم به او گفتم که شبیهش است. با شنیدن این جمله خیلی ذوقزده شد و چشمانش از خوشحالی برق زد. عصر دوباره تقریباً ساعت ۵ پیش من آمد.
وقتی فهمید کمی خسته هستم، گل زیبایی را که از باغچه چیده بود به من داد و گفت خاله این را بگیر و خوشحال باش! در آن لحظه تمام خستگی روز سختی را که داشتم از بین رفت. از او خیلی تشکر کردم. با این فکر که چقدر بچهها لطیف و دوستداشتنی هستند.»